اگر بتوانم در قلب یک انسان، گوشهای تازه را به او بنمایانم، بیهوده نزیستهام. موضوع خود زندگی است، نه شعف یا درد یا شادی یا ناشادی. نفرت به همان اندازه دوست داشتن خوب است،
یک دشمن میتواند به خوبی یک دوست باشد. برای خود زندگی کن. زندگیات را بزی. سپس به راستی دوست انسان خواهی شد.
من نیازمند آنم که بگذارم چیزهایی که باید، رخ بدهند، پس باید برای حوادث غیر مترقبه آماده بود. برای من هر روزی که میگذرد تفاوت دارد، و وقتی هشتاد سالم بشود، همچنان منتظر تجربههایی خواهم بود که درون و بیرونم را دگرگون کند.
وقتی پیری فرا میرسد، دیگر به کارهایی که کردهام نخواهم اندیشید، دیگر گذشته است. میخواهم از هر لحظه زندگی که برایم باقی مانده، استفاده کنم. |